اين نامه را امام از سرزمين «حاضرين» هنگام باز گشت از «صفين» به او نوشته است.
(اين نامهاى است) از پدرى فانى، معترف به سختگيرى زمان، كه آفتاب عمرش رو به غروب است، و خواه ناخواه تسليم گذشت دنياست، هم او كه در منزلگاه پيشينيان سكنى گرفته، و فردا از آن كوچ خواهد كرد به فرزندى آرزومند، آرزومند چيزى كه هرگز بدست نمىآيد، و در راهى گام مىنهد كه ديگران در آن گام نهادند و هلاك شدند به كسى كه هدف بيماريها است، گروگان روزگار، در تير رس مصائب، بنده دنيا، بازرگان غرور، بدهكار و اسير مرگ، هم پيمان اندوهها، قرين غمها، آماج آفات و بلاها، مغلوب شهوات، و جانشين مردگان