واقعیت اما تلخ :
. حضرت در پايان صورت قباله اي عبرت خيز براي خانه هايي چونان خانۀ شريح مي نگارد تا براي هميشه سرچشمه بيداري و كليد هشياري و عبرت انگيزي ماندگار بماند .
خريدار : بنده اي ذليل فروشنده : مرده ي آماده كوچ مورد معامله : خانه اي از گولستان و فريب آباد دنيا
در محله تباهان و كوچه ميرندگان با حدود چهارگانه بدين شرح : حدّي به خيزش گاه آفتها حدِّي به بروزگاه مصيبتها حد سوم به منطقه هوسهاي سستي آور و حد چهارم به شيطان فريبگر و در خانه از همين جهت باز مي شود .
بهاي خانه : 1- خارج شدن از عزت قناعت . 2- داخل شدن در ذلّت دنيا پرستي و زبوني ...
شاهد اين قباله خرد انسان است آنگاه كه از اسارت هوي و هوس خارج گردد و از دامهاي دنيا جان به در برد .
امام عليه السلام با اين برخوردهاي شديد و كوبنده آنگاه كه با موردي برخورد مي كند كه نه چون موارد گذشته داراي مسؤوليت حكومتي است و نه گوش ناشنوايي چون شريح واره هاي تاريخ دارد با لحني هدايتگر ، متعادل و نرم پيام بيداري را بر جان مخاطب خود مي نشاند .
در نهج البلاغه و ديگر منابع حديثي شيعه و اهل سنت آمده است كه روزي امير المؤمنين عليه السلام به عيادت
يكي از يارانش[1] كه به دردي دراز مدت گرفتارشده بود رفت و خانه او را وسيع و بزرگ يافت فرمود : ما كنت تصنع بسعة هذه الدار في الدنيا و انت اليها في الآخرة احوج و بلي ان شئت بلغت بها الآخرة تقوي فيها الضيف و تصل فيها الرّحم و تطلع منها الحقوق مطالعها فاذا انت قد بلغت بها الآخرة ... با اين خانه بدين گستردگي در اين دنيا چه مي كني ؟ با آنكه در آخرت به چنين خانه اي نيازمند تر هستي ، آري مگر آنكه بخواهي بدين وسيله به آخرت برسي در اين خانه از مهمانها پذيرايي كني و صله رحم انجام دهي و حقوق لازم خود را در جايگاه خود انجام دهي كه در اين صورت به آخرت نيز نائل شده اي .
آن مرد گفت : يا امير المؤمنين از دست برادرم عاصم بن زياد پيش شما شكايت دارم حضرت فرمود : مگر چه كرده است ؟ گفت : عبائي پوشيده و از دنيا كناره گرفته امام عليه السلام فرمود : هر چه زودتر او را حاضر كنيد سپس پرخاش گونه او را فرمود : يا عدي نفسك . اي دشمنك جان خود شيطان در تو راه يافته و هدف تير او قرار گرفته اي آيا به خانواده و فرزندانت رحم نمي كني ؟؟ تو خيال مي كني خداوند كه پاكيزه ها را بر توحلال كرده دوست نمی دارد تو از آنها بهره مند شوي ؟ تو در پيشگاه خداوند كوچكتر از آن هستي كه بدينگونه با تو رفتار شود . عاصم در پاسخ پرخاش حضرت عرض كرد : هذا انت في خشونة ملبسك و جشوبة ما كلك ... امّا تو خود با اين لباس خشن و آن غذاي ناگوار به سر مي بري . حضرت فرمود : و يحك انّي لست كانت ان الله تعالي فرض علي ائمة العدل ان يقدّروا انفسهم بضعفة الناس كيلا يتبيغ بالفقيرفقره [2] واي بر تو من چون تو نيستم خداوند بر پيشوايان حق و عدل واجب شمرده است كه بر خود سخت گيرند و همچون طبقات ضعيف مردم باشند تا فقر مردم آنان را نيازارد .
اين فشرده اي از سخنان حضرت در باب دنيا كه تأمل در آنها مي تواند نگاهي جامع در اين باب به جانهاي بيدار دهد به اميد بيدراي و هشداري همه خواستاران حقيقت .
و السلام
و الحمد لله رب العالمين
افضل قره عین الولاة استقامة العدل فی البلاد( نامه53/58)
برترین چشم روشنی زمامداران برحقّ بر پایی عدالت کشور است.